گفتی طبع شاعریت را کور کرده ام...


گل گندم

شهریارم...به من گفتی که طبع شاعریت را کور کرده ام...

من در جواب برایت شعری می نویسم:

...گوش کن...

...

شاعری...

بساط شعرش را چید...

وزن...

ردیف...

قافیه...

...شعرش ته کشید...

اما...

در مسیر چشمان تو...

...دوباره...شاعر...شد...

...عزیزترینم...



نوشته شده در شنبه 1 مهر 1391برچسب:,ساعت 13:27 توسط فروینا| |


Power By: LoxBlog.Com